محسن باقری

دبیر هسته و پژوهشگر سیاست کشاورزی و منابع طبیعی مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیه‌السلام

با تدوام خشکسالی و بحرانی شدن شرایط ­آب در کشور و مدیریت ضعیف در تولید و توزیع آب، انگشت اتهام به سمت بخشی که بیشترین سهم در مصرف آب را دارد نشانه رفته است. کشاورزی بخش جدی مصرف آب را به خود اختصاص داده و طبق برآوردها بین 70 تا 90 درصد آب شیرین را مصرف می­کند. و البته میزان مصرف بین دو وزارتخانه جهاد کشاورزی و نیرو مورد مناقشه است. با این حال باید توجه داشت بخش کشاورزی به خاطر اقتضای خاص آن که سیراب کردن زمین برای تولید غذا است، مصرف بالایی را به خود اختصاص داده است. 

طبق آمار بانک جهانی، 70% آب در جهان برای تولید غذا یعنی کشاورزی استفاده می­شود. البته این آمار در کشورهای مختلف متفاوت است.  برای کشورهای با درآمد بالا، این میزان 44% ، برای کشورهای بادرآمد متوسط، حدود 77% و برای کشورهای با درآمد پایین 90% است[1]. طبق آمار فائو برای هر نفر روزانه بین 2000 تا 5000 لیتر آب جهت تولید غذا که شامل عملیات کشاورزی است مورد نیاز است. برخی کشورها مثل چین در فاصله سال­های 1964 تا 2020، میزان مصرف آب کشاورزی را تا 50% کاهش داده­اند. در پاکستان در همین بازه، میزان آب مصرفی برای کشاورزی به 80% کاهش یافته است[2]. 

حال چه عواملی سبب می­شود که بهتر بتوان مصرف آب کشاورزی را مدیریت کرد؟

میزان وابستگی مصرف آب کشاورزی به درآمد احتمالاً حاکی از این است که کشورهای با درآمد بالاتر، سرمایه­گذاری بیشتری در فناوری­های مربوط به مصرف و توزیع آب دارند. به عنوان مثال ایجاد زیرساخت­­ها و تأسیسات نوین آبیاری همچون قطره­ای، بارانی و زیرسطحی که نیازمند سرمایه­گذاری و برنامه­ریزی است. ممکن است گفته شود که کشورهای با درآمد بالا، به جای تولید غذا و کشاورزی در داخل کشور خود، به واردات محصولات غذایی و کشاورزی از دیگر کشورها مبادرت می­کنند و این کار پرزحمت و با مصرف بالای آب را از سر خود باز می­کنند. باز مسأله تغییری نمی­کند و تولید غذا در هر جایی نیازمند آب است. تنها در روش تولید و میزان مصرف می­توان بازنگری کرد. در ثانی باتوجه به شرایط موجود سیاسی در سطح جهان و منطقه و بالاگرفتن مناقشه­ و درگیری نظامی، بسیاری از کشورها حد اساسی غذا را خودشان تولید کرده و حتی محدودیت­های صادراتی را وضع کرده­اند[3].

 باید پرسید چرا حمایت لازم از بخش کشاورزی جهت به کار گرفتن فناوری­های جدید صورت نگرفته است و متأسفانه همیشه به این بخش به عنوان سربار نگریسته شده است! طبق آمار میزان سرمایه­گذاری انجام شده در بخش گذشته در طول 10 سال گذشته به طور متوسط در حدود 5% بوده است. در حالی که این بخش، نیازمند سرمایه­گذاری بسیار بیشتری است و با میزان فعلی نمی­توان به اهداف مشخص دست یافت[4].

 در حالی که اگر در طول سال­های متمادی سرمایه­گذاری لازم برای اصلاح روش­های آبیاری و الگوی کشت متناسب با اقلیم انجام شده بود، از اتلاف آب و محصولات کشاورزی جلوگیری شده بود. تجربه کشورها نشان می­دهد که آبیاری هوشمند با فناوری مجهز به هوش مصنوعی می­تواند مصرف آب را در بخش کشاورزی 30 درصد کاهش دهد. استفاده از روش­ها و ابزارهای جدید علاوه بر سرمایه­گذاری، نیازمند آموزش­هایی برای ترویج این الگوی کشاورزی و آبیاری است. چرا که بخش مهمی از کشاورزان به سبک کشاورزی سنتی عادت دارند و به این راحتی، روش­های جدید را نمی­پذیرند. 

توزیع جمعیت در زنجیره آبخیزداری، آبخوان­داری و کشاورزی

بخش صنعت و خدمات عموماً در نقاط خاصی متمرکز می­شود و ایجاد تراکم جمعیت را در همان نقاط به همراه می­آورد. این پدیده خود بحران­هایی پیاپی از جمله ناترازی در انرژی و کم­آبی را به همراه دارد. کلان­شهرهایی همچون تهران، اصفهان و تبریز که تمرکز خدمات دولتی و فعالیت­های صنعتی را در خود ایجاد کرده، علاوه برمحدودیت­های آبی، با بحران­های اجتماعی و هویتی ناشی از تمرکزگرایی دچار شده است.

در مقابل کشاورزی به عنوان عرصه­ای که دامنه فعالیت آن تقریباً کل پهنه سرزمینی را در برمی­گیرد، امکان توزیع جمعیت را به صورت نسبتاً متوازن فراهم می­کند و طبعاً از ظرفیت آب که در کل کشور توزیع شده بهتر می­توان استفاده کرد. سیاست متین کشاورزی متناسب با ظرفیت­های اقلیمی نشان داده بر خلاف تصوری که وجود دارد، در پیش گرفتن کشاورزی هم به تولید آب و درآمدزایی از یک­سو و از سوی دیگر توزیع جمعیت در کل پهنه سرزمینی کمک می­کند. تجربه پرماکالچر[5] در آفریقا توانسته به عنوان یک الگو برای احیای زمین خشک عمل کند و سرزمین­های بیابانی نیجر را به جنگل­های غذایی تبدیل کند. در این مناطق توانسته­اند با ایجاد چاله­های آبگیر و کاشت گونه­های بومی مقاوم به خشکی به تدریج زمین خشکیده را احیا کنند و آنها را به مزارع پرثمر تبدیل کنند و در نتیجه به تولید غذا و اشتغال جامعه محلی کمک کند. 

در داخل کشور ما تجربه احیای زمین با روش آبخوان­داری و با پیشگامی دکتر سیدآهنگ کوثر نشان داده حتی در شرایط کم­آبی می­توان با مدیریت صحیح، هم آب را در زیرزمین ذخیره و از تبخیر جلوگیری کرد و هم تولید را رقم زد. او دشت خشکیده گربایگان فسا را از تهدید سیل نجات داد و از سوی دیگر امکان زندگی و معیشت را به مردم این ناحیه برگرداند. در حالی که این دشت یکی از خشک­ترین مناطق ایران است، اما توانستند در وسعت 2000 هکتار جنگل­کاری و ذخیره آب در سفره­های زیرزمینی را محقق کنند. عملیات آبخیزداری، آبخوان­داری و کشاورزی در یک زنجیره قرار دارد و می­تواند اکوسیستم منطقه را احیا کرده و از فرسایش خاک و هدررفت آب جلوگیری کند. 

 تجربه دیگر به کارگیری از «چاله سمبک» برای ذخیره آب و کاشت هندوانه است که هنوز هم مورد استفاده و بهره­برداری قرار می­گیرد. در این فناوری با به­کارگیری حوضچه­هایی به شعاع 10 متر یا بیشتر تا عمق سه چهار متر، اولاً نزولات آسمانی را در کف این حوضچه ذخیره می­شود. و بعد برای کاشت برخی از صیفی جات به خصوص هندوانه مورد استفاده قرار می­گیرد. این کار از گذشته در دشت­های اطرف آران و بیدگل رایج بوده و هم­اکنون نیز قوت گرفته است. این هندوانه برای کاربردهای درمانی و برای گردشگران بسیار مورد پسند قرار گرفته است. 

مثال آخر مربوط به سابقه باغات بادام در برخی مناطق کشور از جمله سمیرم با متوسط بارندگی سالانه است به صورت دیم، با زحمت باغداران، این محصول با ارزش غذایی بالا تولید می­شود. 

در مجموع به نظر می­رسد برخلاف تصور رایج، کشاورزی دشمن آب و نابودکننده سرزمین نیست. تجربه جهانی و تاریخی ایران نشان داده که کشاورزان می­توانند با کمترین میزان استفاده از آب حتی در نقاط دوردست، کشت وکار را رقم زده و تولید را رونق بدهند.

انتشار یافته در سایت مرکز رشد و صفحه‌ی اول روزنامه‌ی فرهیختگان و مجله تحلیلی بازار.

جهت مشاهده یادداشت در هر کدام از سایت های فوق، بر روی نام سایت کلیک بفرمایید.

منابع و ارجاع‌ها:

      https://blogs.worldbank.org/en/opendata/strains-freshwater-resources-impact-food-productionwater-consumption 

 https://blogs.worldbank.org/en/opendata/strains-freshwater-resources-impact-food-productionwater-consumption 

[3] https://B2n.ir/wr3921

[4] https://B2n.ir/xz6157

[5] https://B2n.ir/jj2741