1. در گوشه و کنار کویر

همراه سه نفر از دوستانی که دغدغه تولید و کشاورزی در مملکت را دارند جلسه­ای برای صحبت با یکی از مدیران در اداره کل منابع طبیعی خراسان جنوبی برقرار شد. بحث­ها خیلی جدی پیش رفت و اما و اگرهای ما باعث شد که اسناد و طرح­های مکتوب زیادی روی میز آقای مدیر باز شود. صحبت بر سر اقدامات اداره مربوطه برای بهره­برداری­های قانونی از عرصه­های طبیعی از جمله مراتع و فعالیت­های ترویجی و نظارتی بود.  

در این میان یکی از دستاوردهای ویژه این سازمان «طرح­ مرتع­داری» است که قرار بوده در قالب آن گستره اختیارات بیشتری به بهره­برداران واگذار شود و سایر ظرفیت­های مراتع نیز به کار گرفته شود. بنابر این بوده که این طرح­ها توسط خود بهره­برداران تهیه شده و پیشنهاد آن به سازمان مربوطه ارائه شود و با رعایت ملاحظات و الزاماتی به تصویب رسیده و مجوز اجرا دریافت ­کند. 

توضیحات مدیر محترم از این طرح آن قدر ما را ذوق­زده کرد که تصمیم گرفتیم بازدید میدانی از یکی از عرصه­هایی که این طرح­ها در آن اجرا شده داشته باشیم. بعدازظهر به سمت روستای مهدی­آباد که در سی کیلومتری [H2] است حرکت کردیم. باتوجه به اینکه تابلوی درست و حسابی نداشت، با چند بار دورزدن و برگشتن به سختی جاده فرعی روستا را پیدا کردیم و رسیدیم. از دور به دهی مخروبه شبیه بود. قرارمون با آقایی بود که نماینده اهالی در طرح مرتع­داری این روستاست. بعد از سلام و احوال­پرسی وارد بحث شدیم و بدون مقدمه برایمان از آنچه از طرح­ مرتع­داری در کف روستا اتفاق افتاده بیان کرد. داستان به اینجا رسید که طرح مرتع­داری در این روستا به خواست و تشویق و ترغیب مسئولین دولتی پیشنهاد و پیگیری شده است. آنها [H3] موظف بوده­اند که در بازه زمانی 8 ساله از مراتع برای دامداری استفاده نکنند تا فعالیت­های کپه­کاری و کاشت سایر گیاهان علوفه­ای به طور کامل توسط دستگاه دولتی انجام شده و گیاهان تثبیت شود. پس از عبور از این بازه زمانی تنها در بازه دو سه ماه از سال مجوز دارند که برای چرای دام از مراتعی که به صورت دست­کاشت آماده شده استفاده کنند.

 آن طور که این بهره­بردار برایمان گفت این طرح­ها نه مسئولیت خاصی را بر دوش بهره­برداران بومی قرار داده و نه حق خاصی را به آنها واگذار کرده است! دولت در نقش مترسک! ظاهر شده و مردم ناچار خود را با او تنظیم می­کنند. این اتفاق در اثر سبکی از اداره مراتع در نظام فعلی حکمرانی کشور بوده است که پس از سیاست «اصلاحات ارضی» و «قانون ملی شدن جنگل­ها و مراتع» جاری شده و مراتع بی­مهابا از دست مردم بومی خارج شده و در اختیار و تحت زمام­داری بخش دولتی قرار گرفت. کار تا بدان جا پیش رفته است که بر عهده سازمان مربوطه است که تمام زمین­هایی را که قبلاً دارای مالک بود و حالا در عرصه منابع طبیعی قرار گرفته است باید ممیزی شده و با چرتکه دولتی به صورت محدود در اختیار دامداران و سایر بهره­برداران قرار گیرد.[H4] 

  1. تصدی در تولید؛ تحول در تولید! 

اگر بخواهیم ریشه این ماجرا را از کمی عقب­تر بررسی کنیم باید به سیاست اصلاحات ارضی و ملی شدن جنگل­ها ومراتع برگردیم. سیاستی که به اسم مردم اما به کام دولت تمام شد. قانون ملی شدن جنگل­ها ومراتع بخشی از اصلاحات دیکته شده از سوی رئیس جمهور وقت آمریکا به محمدرضاشاه پهلوی بوده است. البته این اقدام تنها ناشی از فشار آمریکا نبوده و از این سو منافع عده­ای از زراندوزان در پیشبرد این سیاست مؤثر بوده است. برخی رجال مقتدر و دیوان­سالاران منتفذ حکومت پهلوی به ویژه اسدالله علم، نخست­وزیر و برخی مسئولان بلندپایه بهایی در درباره [H6] و دولت به واسطه اصل تقسیم اراضی، انقلاب سفید و اصل ملی شدن جنگل­ها ومراتع زمینه مناسب برای جابجایی در مالکیت اراضی زراعی و مراتع ایران و سلب حقوق از ده­ها هزار خانوار خرده­مالک سنتی و عشایر را جهت توزیع مجدد ثروت به سود خود یافتند و برای تحقق آن با شدت و حدت کوشیدند. اگر منافع این گروه در میان نبود شاید فشار آمریکا در نهادینه شدن این سیاست مؤثر واقع نمی­شد. همانطور که اقدامات دیکته­شده آمریکا در ترکیه با مقاومت آنها به نتیجه نرسید (شهبازی،1387: 27).

 در نتیجه این سیاست که زمینه آن از زمان پهلوی اول آغاز شده بود اقدامات مختلفی از جمله یکجانشینی عشایر، از بین بردن نظام خان­سالاری و نبرد با مردم بومی دنبال شد و در نهایت «ملی شدن جنگل­ها و مراتع» به عنوان دومین اصل انقلاب سفید در نوزدهم دی­ماه 1341 به ملت معرفی شد و در27 بهمن 1341 به تصویب دولت رسید. پس از آن کلیه جنگل­ها ومراتع و بیشه­های طبیعی و اراضی جنگلی کشور جزء اموال عمومی منظور و متعلق به دولت محسوب شد. ولو اینکه پیش از آن افرادی آن را تصرف کرده و سند مالکیت گرفته باشند (پهلوی، 1345، ص74).

محمدرضا پهلوی در کتاب انقلاب سفید درباره نوع دامداری کشور تا پیش از اصلاحات ارضی این گونه قضاوت می­کند: «متأسفانه تا چندی پیش روش­های معمول کشور ما همان روش­های چندهزار ساله ییلاق و قشلاق واستفاده ساده و ابتدایی از طبیعت بود. الان مدت کوتاهی است که کارهای اساسی از قبیل وارد کردن نژادهای جدید و ساختن آغل واصطبل بر طبق اصول جدید فنی و استفاده بهتر از محصولات دامی آغاز شده است» (پهلوی، 1345، ص80). 

با وجود اینکه محمدرضاشاه نظام مرتع­داری و دام­داری را ساده توصیف می­کند اما تجربه مرتع­داری که سابقه طولانی در ایران داشته و با نظام عشایری قرین بوده، از ظرافت­ها و ملاحظات آزمون شده برخوردار بوده که دقت و اتقان آن در طول سالیان دراز همچون ساعت به محک گذارده شده است. تا قبل از سال1340 بهره­برداری از مراتع عمدتاً در چارچوب نظام ایلیاتی عشایری صورت می­گرفته است. در آن زمان در بین جوامع روستایی گوسفندداری چندان متداول نبوده و این موضوع به این معنی است که بهره­برداری از مراتع منحصر به جوامع کوچنده ایلات بوده است. سرزمین­ های ایلاتی عرفاً ملک خان یا ایل­خان محسوب می­شده و مراتع موجود در این قلمروها بر اساس نظامی منطبق بر تشکیلات سازمانی ایل ­ها میان واحدهای خویشاوندی کوچک­تر تقسیم می­شده است. دستگاه­های رهبری ایلات از طریق سلسله­مراتب ایلی بر کار استفاده درست و به موقع از اراضی مرتعی نظارت می­کردند. بنابراین اولین دوره اداره مراتع مربوط به قبل از سال 1341 بوده که به صورت ملوک­الطوایفی و شخصی اداره و دولت کمترین دخالت، کنترل و مدیریت را داشته است. در این دوره اصول تجربی مرتع­داری پایه مدیریت مراتع بوده و مقدرات مرتع ودام به دست مرتع و طبیعت بوده و دامداران و مالکین خود مستقیماً به استفاده از مراتع می­پرداختند (باژیان، 1386: 530).

در زندگی عشایری که اقتصاد غالب آن بر دامداری سنتی متکی است، نظام­ها و قوانین عرفی بر اساس چرای دام در مرتع شکل­ گرفته است. نوسان کم وکیف مرتع مستقیماً در نوسان تعداد دام دام­دارها مؤثر است و نوسان دام نیز به نوبه خود در تعداد خانوارهای کوچرو تأثیرگذار است. به عبارت دیگر تعداد خانوارهای کوچرو رابطه­ای مستقیم با تعداد دام و تعداد دام رابطه آشکاری با کم و کیف علوفه مرتع دارد. نوع اقلیم و باران سالانه و جنس خاک، کیفیت مرتع را مشخص می­کند (صفی­نژاد، 1368: 78). اگر طبق برآوردی که خبرگان محلی قبل از کوچ از محل مرتع در مورد کم و کیف علوفه ارزیابی می­کنند، مرتع ظرفیت و گنجایش تعداد کمتری دام را داشته باشد، شورای سرپرستان قبایل جلسه مشورتی تشکیل داده و دام مازاد را از کوچ خارج می­کنند و بقیه را همراه خویشاوندان خود به چرا می­فرستند. معمولاً دام­های جوان را نگه می­دارند و موارد پیرتر یا دام­هایی را که توان زایش ندارند برای فروش به بازار عرضه می­کنند. ممکن است تا چندین سال وضعیت به همین منوال باشد تا اینکه وضع کیفی مرتع بهتر شده و مجدداً تعادلی میان دام و مرتع ایجاد شود و همگی به کوچ فرستاده شوند (صفی­نژاد، 1368: 78). 

بنابراین نظام مرتع­داری سنتی ایران که در طول سال­های متمادی با آزمون و خطا اشکالات خود را برطرف کرده به یکباره از میان برداشته می­شود. البته هیچ کس برخی اشکالات ناشی از ظلم خان­ها یا برخی ناعدالتی­ها را نفی نمی­کند که آن هم قابل اصلاح و به روزگردانی بوده است. اما پس از سیاست­های نوسازی در دهه چهل شمسی و بهتبع قانون ملّي شدن جنگل ها و مراتع، براي اداره اراضي ملی ديوان­سالاري پرهزينه و عريض و طويلي ايجاد شد كه در طول زمان شکل­گیری و ادامه کار آنبه اساميمختلف ناميده شد (شهبازی: 33). ایجاد کردن این همه هزینه انسانی و مالی برای ایجاد دستگاهی که هنوز هم نتوانسته پاسخگوی وظایف آن باشد و نیازمند امکانات بیشتری است. 

  1. اهمیت کسب وکار های مرتعی در رونق تولید

مراتع به عنوان موهبتی الهی بستری است که از طریق آن در طول تاریخ کسب و کارهای مختلف شکل گرفته و زندگی­های بسیاری رونق یافته است. دامداری در بستر علفزارهای طبیعی به عنوان مهمترین و پرسابقه­ترین کاری است که با فراز و فرودهای مختلف در پهناهای طبیعی رواج داشته است و جوامع محلی مختلفی را سامان داده است. در کنار آن و به عنوان مشتقات تولیدات دامی، تولید لبنیات در انواع مختلف آن بیشتر توسط زنان عشایر و با کمک فرزندان صورت می­گرفته است. به خصوص در سال­های اخیر با گره خوردن مسأله گوشت به امنیت غذایی کشور، اهمیت این بخش بیشتر شده است. 

تولید صنایع دستی مثل سیاه­چادر و سایر بافندگی­ها نیز هنری بوده که هم نیازهای خود عشایر را تأمین می­کرده و علاوه بر آن حدی از هزینه زندگی را تأمین می­کرده است. متأسفانه این صنایع نیز روبه فراموشی است و به تدریج جای خود را به جایگزین­های صنعتی و کم­اثرتر داده است. چرا که این هنرهای عشایری نه چندان مورد توجه دولت بوده است و نه سازکاری برای استفاده و فروش آنها طراحی شده است. لذا با حداقل حمایت از این کارگاه­های تولید خرد برای برندسازی و بازاریابی، این صنایع به عنوان میراث ملی تداوم می­یابد و هم معیشت به نسبت پایداری برای خانوارهای روستایی و عشایری شکل می­گیرد.  

بهره­برداری پایدار از گیاهان دارویی خودرو که جز گونه­ های بومی ایران هستند، فرصت جدیدی است که امکان بهره­گیری از این موهبت و استفاده از مزیت رقابتی کشور در عرصه بین ­المللی را فراهم کرده است؛ هر چند در کنار این برداشت، اسراف ­ها و تبذیرهایی صورت گرفته است. علاوه بر آن کسب و کارهای جدید مثل گردشگری برای استفاده از زیبایی مراتع نیازمند مقدماتی است که هنوز فراهم نشده است. تولیدات دیگری همچون پرورش زنبور عسل و پرورش پرندگان نیز در دامنه­های طبیعی مراتع صورت می­گیرد که فرصت درآمدزایی را ایجاد می­کند. 

فرصت این کسب و کارها در بستر مراتع با توجه به گستره جغرافیایی بیش از 84 میلیون هکتار مقوله­ای نیست که به سادگی بتوان از کنار آن گذشت. بهره­گیری از این فرصت برای جهش تولید نیازمند نسخه­ای است که آن را به موتور محرکه این بخش تبدیل کند و از شکل­گیری آسیب­های اجتماعی و اقتصادی جلوگیری کند. 

این نسخه پیشنهادی باید دارای شرایطی باشد که «طرح­های مرتعداری» حائز این شرایط نیست. این طرح­ها نه حقی قابل توجهی را برای بهره­برداران ایجاد کرده و نه کاری را به دوش آنها گذاشته است! در واقع استمرار همان نظام تصدی­گرایی دولتی است؛ حتی در برخی نقاط کشور شیوه اجرا نیز پیشاپیش مشخص شده و خلاقیتی در آن دیده نشده است. این طرح مستمسکی برای راضی کردن مردم است تا به صورت محدود به سراغ مراتع خود بروند و از آن استفاده کنند. با اجرای این طرح یا طرح­هایی نظیر آن شاهد تحولی در نظام تولید در این بخش نخواهیم بود. 

  1. جهش تولید در کسب وکارهای وابسته به مراتع چگونه محقق می­شود؟

به نظر می­رسد راه رهایی از این مشکلات خروج از مالکیت و تصدی­گری دولتی در این بخش است. عبارت «ملی کردن» که در میدان عمل برخلاف معنای واقعی خود بوده است، پوششی برای مالکیت دولتی و اداره دولتی بوده است. نسخه تجویزی آن لزوماً مالکیت خصوصی نیست. باتوجه به تنوع اقلیمی و فرهنگی در سراسر ایران اسلامی لاجرم باید تنوع سازکارهای بهره­برداری به صورت خصوصی یا طایفه­ای یا سایر نظام­های همیارانه را بپذیریم و به آن احترام بگذاریم. مهمترین عواملی که در تعیین نظام­های بهره­برداری از مرتع و شیوه مالکیت نقش دارد شامل شرایط اقلیمی، تراکم جمعیت، ویژگی­های تاریخی-فرهنگی و اقتصادی-اجتماعی است. به عنوان مثال در مراتعی که پوشش گیاهی تراکم بیشتری دارد، تراکم جمعیت و سکونتگاه­های دائمی افزایش خواهد یافت. به دنبال آن نهاده­های تولیدی مثل مرتع با تقاضای زیاد و ارزشمند روبرو می­شود و برای بدست آوردن آن رقابت شکل می­گیرد. در چنین فضایی دامدارانی که با سازکارهای اجتماعی و اقتصادی صاحب مراتع می­شوند در نگهداری ملک خود دقیق شده و معمولاً به راحتی این منبع را با دیگران به اشتراک نمی­گذارند. به این ترتیب در این موقعیت مرتع به نوعی کالای خصوصی با مالکیت اختصاصی تبدیل می­شود و نظام دامداری برای آنها تا زمانی که از مرتع خصوصی استفاده می­کنند در قالب یک نظام انفرادی است و گله اشتراکی ایجاد نمی­شود. این شرایط در برخی از مناطق کشور از جمله در کرانه­های دریای خزر وجود داشته است. اما در مناطقی که کیفیت مراتع ضعیف­تر است، مسأله مالکیت اختصاصی کم­رنگ­تر می­گردد. به عنوان مثال در مناطق غربی کشور با وجود آنکه سهم هر فرد از مرتع مشخص بوده، اما این سهم به صورت مشاع است. در منطقه بختیاری به کل مراتع مربوط به یک ایل، یک سامان عرفی گفته می­شود که مرزبندی شده است. این مرزبندی یا به صورت سنگ­چین شده یا با یک موقعیت طبیعی مثل رودخانه، خط­الرأس یا یک دره مشخص شده است (پاپلی، 1379: 35-36). 

جنبه مهم دیگری که در تحول­آفرینی این بخش مؤثر است و البته در درجه دوم و پس از مسأله مالکیت قرار دارد، تلاش برای متشکل شدن جوامع بومی مرتع­دار از جمله عشایر و روستائیان است. در طول تاریخ این جوامع به تدریج در نظام­های همیارانه روستایی و عشایری به صورت درونزا و غیرمتمرکز به رتق و فتق امورات خود پرداخته­اند. تا اینکه با ایجاد زیرساخت­های مدرن متأسفانه نظام­های تشکیلاتی سنتی به جای بازتولید و به­ روزآفرینی، به فراموشی سپرده شد و به جای آن ساختارهایی مثل تعاونی ­ها که نه به جنبه درونزایی توجه داشت و نه ابعاد فرهنگی ایران در آن دیده شده بود جایگزین شد. 

لازمه دیگر ایجاد زیرساخت­های لازم برای مرتع­داران در مقوله تولیدی مربوط به خودشان است. از جمله زیرساخت­های لازم گشایش ایل­راه­هایی که از گذشته محل تردد عشایر بوده و تسهیل کوچ کردن عشایر است. متأسفانه بسیاری از این مسیرها در حال حاضر تغییر کاربری شده و به صورت بخش صنعتی یا شهری تبدیل شده است.

در نهایت استفاده از نوآوری­های و ابزارهای جدید برای تسهیل در معیشت و کسب وکار عشایر ضروری است. استفاده از الگوی مرسوم عشایر برای مرتع­داری به معنای به کارنگرفتن ابزارهای جدید نیست. به عنوان مثال استفاده از شبکه موبایل، پنل خورشیدی برای تأمین برق و آب گرم و کمک به ایجاد سرپناه با امکانات مناسب در سرما و گرمای طبیعت از جمله راه­های جدید برای تسهیل و رونق بخشیدن به زندگی عشایر به عنوان مهم­ترین جامعه مرتع­دار در کشور است. 

  1. منابع
  2. باژیان, غلامرضا (1386): مروری بر مدیریت مراتع جامعه عشایری در گذشته و حال. تغییرات, چالشها و راهکارها. شماره 29.صص 524–538 
  3. پاپلی یزدی, محمدحسین; لباف خانیکی, مجید (1379): مرتع؛ نظامهای بهره برداری.  تحقیقات جغرافیایی شماره 15 صص 57-56.
  4. پهلوی،محمدرضا (1345): انقلاب سفید.
  5. شهبازی، عبداله (1387): زمین وانباشت ثروت؛ تکوین الیگارشی جدید در ایران امروز.
  6. نژاد, جواد صفی (1368): ساخت سنتی در عشایر ایران.  نامه علوم اجتماعی، شماره3.