تمدن شبانی در ایران
شکل گیری و تحولات مرتعداری و زندگی کوچندگی در ایران از گذشته تا کنون
آنگاهکه مردمان در سرزمین کهن ایران استقرار یافتند، در آغاز در دل طبیعت سخاوتمند زیست میکردند. زندگی گروهی داشتند. همراه و همگام با آنچه طبیعت ارزانی داشت، روزگار میگذراندند. طبیعت بر زندگی انسانی در آن زمان تأثیر مستقیم داشت. آنها نیز با رفتار خود بر طبیعت تأثیر گذاشتند. «زیرا آگاهانه، نه به انگیزه غریزه، در طبیعت تصرف میکردند. و تصرف در طبیعت یعنی بازسازی جهان پیرامون و آفریدن زیستگاه خود» [۱]. بااینوجود، بالا و پایین زندگی، هماهنگ با دگرگونیهای طبیعی بهپیش میرفت. پژوهندگان تاریخ و دورانشناسان، این هنگام را دوران گردآوری خوراک نامیدهاند. تا اینکه به شکار حیوانات پرداختند. پسازآن، اهلی کردن حیوانات را در پیش گرفتند. از این زمان است که آدمیان به آهستگی در طبیعت دست بردند، تغییر دادند و خود نیز تغییر کردند. پرورش دام را پیشه کردند و کوهنشینی در ایران صورت دیگری به خود گرفت. انسان هوشمندِ اندیشهورز، دریافت که خداوند، جهاندار دادار، نیروهایی در طبیعت نهاده که سودمند به حال آدمی است. پسازآن به کشت و کار روی آورد. کشاورزی را آغاز کرد. غذای فراوانتری به دست آورد. فراوانی غذا، آدمیان را قویتر و پرشمارتر کرد. به گفته «استربوزرپ»، فزونی جمعیت در این زمان رخ داد که حاصل در اختیار داشتن منابع غذای بیشتر، قویتر شدن و تندرستی بیشتر به همراه داشت. جالب آن است که ایشان این زمان و این پدیده را در سرزمین کهن ایران میداند[۲].
آنچه پسازاین پیش آمد، موجب شکلگیری دو گروه اجتماعی شد. یکی گروهی که از پرورش دام روزگار میگذراندند و بهتبعیت از شرایط طبیعی کوچنده و کوهنشین شدند. گروه دیگری به کشت و کار پرداختند. به دشت آمدند، ساکن شدند و زندگی یکجانشینی را برگزیدند. در این دو گروه اجتماعی، روابط اجتماعی و پسازآن ساختار اجتماعی متفاوتی به وجود آمد. اگرچه همواره در پیوند با طبیعت و یکدیگر بودند. اما شیوه تعامل این دو گروه با طبیعت هرکدام به گونه دیگری شد. دراینباره حکیم بزرگ توس، فردوسی، در شاهنامه بهروشنی این دو پدیده اجتماعی را شناخته و دیده و بیان کرده است[۳]:
گروهی خداوند بر چارپای گروهی خداوند کشت و سرای
بدین ترتیب از گذشته های بسیار دور در سرزمین کهن ایران، دو تمدن در کنار یکدیگر و مرتبط باهم شکل گرفت و ساختار اجتماعی پیدا کرد. تمدن شبانی و تمدن کشاورزی. بررسیهای تاریخ و بسیاری مشاهدهها بیانگر آن است که در ایران هیچگاه بردهداری و فئودالیسم که از دل بردهداری بیرون آمده، وجود نداشته است. ایران در تحول و تکامل تاریخی خود از تباری دیگر است. ازاینروی، نسخه برداری از فئودالیسم اروپا در ایران و بهاصطلاح «اینهمانی» کردن سرگذشت ایرانیان، نابجا و قیاسی معالفارق است. پرداختن به هر یک از تمدنها و شیوه زندگی به تفسیر و تحلیل گستردهای نیاز دارد. در این نوشتار، مراد پرداختن به زندگی شبانی است. آنهم با اشارهای کلی. اما شناخت رابطه این شیوه زندگی با طبیعت مشخصاً منوط به شناخت چراگاه است. در ادبیات رایج امروزی، چراگاه را «مرتع» میدانند و نامیده اند. ازنظر اجتماعی و زندگی گروهی، مردمانی که به این شیوه میزیستهاند، ساختار اجتماعیشان بر مبنای خویشاوندی و خانوادگی تداوم یافت. از زمانی که شمار اینها افزون گردیده است، ساختار ویژه اجتماعی یافتند. آنگاه بر پایه خانواده ردههای اجتماعی به وجود آمد و به یک نظام و ساختار عمومی از پایین به بالا بدل شد.
در بسیاری از موارد، ساختارهای اجتماعی به ساختار سیاسی و قدرت نیز دست یافتند. در رأس آن، یک بزرگ قدرتمند قرار گرفت و آنگاه قوم یا قبیله را از بالا به پایین اداره و مدیریت کرد. قدرت و ساختار سیاسی، دفاع از سرزمین و حفظ قلمرو کوچندگی را بر عهده داشت. حتی گاهی به تصرف سرزمین های دیگر هم می پرداختند. زندگی اجتماعی شبانی بر پایه رابطه با چراگاه ها و مراتع استوار است.
تمدن شبانی و زندگی اجتماعی و سیاسی مبتنی بر آن در ایران راه درازی را پیموده است. کوهنشینی و پرورش دام، سابقهای بیشتر از کشاورزی دارد. پژوهشگران، شرقشناسان و سیاحانی که در کسوت مردمشناسی از آغاز دوره نو شدن حیات (رنسانس) از اروپا به ایران آمدند، در نوشتههای خود، فراوان به زندگی ایلی و قبیلهای این بخش از مردمان ایران پرداختهاند. بررسیهای این گروه از پژوهشگران بیانگر آن است که شیوه زندگی شبانی در قرون ۱۸ و ۱۹ میلادی تا اواسط قرن بیستم میلادی ادامه داشته و ماندگار بوده است[۴]. اگرچه دوران حکومت پهلوی اول تلاش فراوانی برای به هم پاشیدن و یکجانشین کردن ایلها و قبایل صورت گرفت و به سیاستهای اسکان عشایر معروف شد. حتی جنگهای خونینی هم به راه افتاد. اما زندگی شبانی و کوچندگی، هم بهصورت اجتماعی و هم سیاسی دوام یافت. صفی نژاد در بررسیهایی که انجام داده، این ساختارها را بهصورت دو جدول در کتاب خود آورده است[۵]. در این کتاب، ساختارهای سنتی ایلها به شش رده و پنج ردهای دستهبندی شده که در زیر بیان شده است.
جدول ۱- ساختار سنتی ایلات شش ردهای
ترتیب ردهها | ترکهای قشقایی | لرهای بختیاری | کردهای کلهر | کردهای شکاک | لرهای حسن وند | لرهای خزل | ترکمنهای یموت | عربهای خوزستان |
اول | ایل | ایل | ایل | ایل | ایل | ایل | ایل | قبیله |
دوم | طایفه | طایفه | طایفه | طایفه | طایفه | طایفه | یوزلیق | طایفه |
سوم | تیره | تیره | تیره | تیره | تیره | تیره | اونلیق | عشیره |
چهارم | بنکو | تش | خِل | باب | هوز | خِل | اُروغ | بیت |
پنجم | بیله | اولاد | تخماره | رومه | کُر | بنه- مال | اُبه | اَبو (حی) |
ششم | خانوار | خانوار | خانوار | خانوار | خانوار | خانوار | اوی | خانوار |
جدول ۲- ساختار سنتی ایلات پنج ردهای
ترتیب ردهها | کردهای جلالی | ترکهای بچاقچی | ترکهای شاهسون | لرهای بویراحمد | لرهای طیبی | لرهای دشمن زیاری | لرهای بهمئی | لرهای ممسنی |
اول | ایل | ایل | ایل | ایل | ایل | ایل | ایل | ایل |
دوم | طایفه | طایفه | طایفه | طایفه | طایفه | تیره | طایفه | طایفه |
سوم | باو | تیره | تیره | تیره | اولاد | طایفه | دهه | تیره |
چهارم | زومه | الیشوم | کویک | اولاد | دهه | اولاد | دهه | اولاد |
پنجم | خانوار | خانوار | خانوار | خانوار | خانوار | خانوار | اوی | خانوار |
جایگاه مراتع
موقعیت طبیعی سرزمین پهناور ایران بهگونهای رقم خورده که از منظر جغرافیایی کوهستانی و از دیدگاه اقلیمی در گسترهای از مناطق خشک و نیمهخشک قرار گرفته است. مردمان این سرزمین گندم و جو را که در طبیعت شناختند و مهار کردند، در اختیار گرفتند. برخی جانداران و به قول فردوسی پویندگان ازجمله بز و گوسفند را اهلی کردند و به مهار خود درآوردند[۶]. در این هنگام، آن گروه که تمدن شبانی را برگزیدند، با شناخت طبیعت دریافتند که خوراک دامها با رفتن به چراگاهها به دست میآید. چراگاهها که منبع اصلی خوراک دام هستند، در فصل گرما در مکانهایی رویش دارند و در فصل سرما در مکانهای دیگر. پس گرمسیر و سردسیر را شناختند. ازآنپس در میان گرمسیر و سردسیر در رفتوآمد شدند. امروز به این رفتوآمد، ییلاق و قشلاق هم گفته میشود. نقشه زیر، چگونگی پراکنش حرکت کوچندگان را در پهنه ایران نشان میدهد.
شکل ۱- نقشه مسیر حرکت کوچندگان در ایران[۷]
بهمرورزمان در ارتباط با طبیعت، برای بهرهبرداری از مراتع و چراگاهها، آدابورسومی شکل گرفت. هر یک از گروههای ایلی و عشایری بهصورت عرفی با آدابورسوم ویژه خود بهرهبرداری را انجام میدادند. پسازآن، آدابورسوم عرفی بهصورت سنت هم درآمد. درواقع عرف و سنت درهمتنیده شدند. البته همه گروههای ایلی و عشایری در دو موضوع مشترک بودند. یکی بهرهبرداری از مراتع و دیگری کوچندگی در مسیر سردسیر و گرمسیر. اگرچه مردمشناسان بسیاری از آدابورسوم ایلها و عشایر ایران، مانند جشنها، مراسم ازدواج، چگونگی برپا شدن چادر و جز اینها سخن راندهاند، اما متأسفانه به چگونگی بهرهبرداری از مرتع و چراگاه کمتر پرداختهاند. برخی از پژوهشگران به این مهم پرداختهاند.
در میان مردمشناسان ایرانی، نادر افشار نادری در مونوگرافی ایل بهمئی که امروز بهصورت کتاب درآمده است، بهروشنی و درستی، چگونگی پرورش دام را در ایل بهمئی بیان کرده است. و اینکه اقتصاد خانواده و یک «مال»[۸] چگونه میچرخد[۹]. اما متأسفانه در سرتاسر این کتاب، کمتر سخنی از مرتع که پایه اساسی چرخش اقتصادی است، به میان آمده است.
صفی نژاد در کتابی با نام «ساخت سنتی در عشایر ایران» اشارهای به پرورش دام و رابطه با مرتع دارد که میتوان گفت بر اساس سنت و عرف عشایر وجود داشته است. ایشان مینویسد[۱۰]: «هر دسته از عشایر ایران به مناسبت دارا بودن نیای مشترک تاریخی، وحدت جغرافیایی و رشد جمعیتی در زیرشاخههای نیای مشترک و زندگی خویشاوندی در کنار هم و حفظ این وابستگی، دارای ساخت سنتی خویشاوندی هرمی شکل شده است. در زندگی عشایری به سبب اقتصاد غالب دامداری و نیاز به مرتع برای دام و حفظ و حراست از مرتع مشترک در محدوده مشخص جغرافیایی، خویشاوندی نهتنها انسجام خود را از دست نداده، بلکه مستحکمتر شده است. این ساخت سنتی خویشاوندی در اثر رابطه سهجانبه مرتع با دام، دام با انسان و انسان با انسان به وجود آمده است».
در زندگی عشایری که اقتصاد غالب آن بر دامداری سنتی متکی است، نظامها و قوانین عرفی بر اساس چرای دام در مرتع شکل گرفته است. نوسان کم و کیف مرتع، مستقیماً در نوسان تعداد دامِ دامدارها مؤثر است. و نوسان دام نیز بهنوبه خود در تعداد خانوارهای کوچ رو[۱۱] تأثیرگذار است. بهعبارتدیگر تعداد خانوارهای کوچ رو، رابطهای مستقیم با تعداد دام و تعداد دام، رابطهای آشکاری با کم و کیف علوفه مرتع دارد. نوع اقلیم و باران سالانه و جنس خاک، کیفیت مرتع را مشخص میکند.
اصلاحات ارضی، سرنوشت عشایر و مراتع
تا آستانه انقلاب مشروطه، ایلات و عشایر ایران، با هر فراز و نشیبی که در فراخنای تاریخ داشتهاند، ساختارها و انسجام اجتماعی و سیاسی (قدرت) خود را حفظ کرده بودند. پس از تشکیل مجلس شورای ملی در سال ۱۲۸۴ شمسی، زمزمههایی در تغییر ایلها و عشایر و بهویژه رابطه با حکومت مرکزی شنیده میشد. همراه با به قدرت رسیدن رضاشاه طی کودتای ۱۲۹۹، وی وجود عشایر را مزاحمی برای یک حکومت متمرکز میدانست. پس اقدام به دستگیری و زندانی کردن سران، بهویژه خانهای عشایری کرد؛ منجمله خانهای ایلهای فارس، کهگیلویه و بویر احمد و لرستان. جنگهایی را هم علیه عشایر به راه انداخت. مشهورترین این جنگها، نبرد «تنگ ملاوی» در لرستان و «تنگ تامردادی» و نبرد گجستان در کهگیلویه و بویراحمد است. در این دوره بسیاری از سران عشایر زندانی شدند یا از بین برده شدند[۱۲]. پس از شهریور ۱۳۲۰، سرانی که باقی مانده بودند به زادگاه خود برگشتند، شیوه زندگی گذشته را از سر گرفتند و در حفظ آن کوشیدند. حتی انسجام ایلی و عشایری تاچند سال پس از اصلاحات ارضی باقی ماند. نادر افشار نادری مینویسد: «جامعه ایلی دارای نظام منسجم و مستحکمی است که اجزای آن و رابطه بین این اجزا در طی قرون و اعصار به هم پیوند خورده است که دست زدن به یک جزء، تمام اجزا را متأثر میسازد[۱۳]».
اما ترک برداشتن انسجام ایلی و عشایری که در زمان رضاشاه رخ داده بود، با انجام اصلاحات ارضی و بهویژه برنامه ملی شدن مالکیت مراتع، به فروپاشی این ساختار منجر شد. هدف از اصلاحات ارضی که یک برنامه آمریکایی بود و به محمدرضاشاه تحمیل شد، این نبود که کشاورزی ایران را دچار تحول بنیادین کند. اگرچه اساس نظام اربابورعیتی برآمده از انقلاب مشروطه را متزلزل کرد. اما هدفش یک معماری سیاسی-اجتماعی با توجه به شرایط داخلی ایران، قیام و جنبش ۱۵ خرداد پیش از آن، و شرایط بینالمللی مانند انقلابهای چین، کوبا و الجزایر بود. این موضوع درخور یک تحلیل گسترده و پژوهشگرانه است که جایش در این نوشتار نیست.
اما اصلاحات ارضی چه کرد و بر سر مراتع چه آمد؟ اصلاحات ارضی دو کار را انجام داد. نخست آنکه زمینهای کشاورزی را بر اساس «نسق زراعی» به کشاورزان و روستائیان و در اصطلاح، رعیتهای آن زمان واگذار کرد. اما در رویکردی دیگر، مراتع را هم از خانها و سران عشایر گرفت و هم زیر پای مردمان عشایر را خالی کرد. دولت را بالای سر مراتع و بهرهبرداران گذاشت. چراکه در برنامه کلان اصلاحات ارضی، تصور بر این بود که اگر سران و خانهای عشایر را همانند اربابان زمین از میدان به در کنند، عشایر به پشتیبانی سرانشان درمیآیند و این ریشه در وابستگی قومی و قبیلهای ایلها و عشایر دارد. این کار در مورد عشایر با مصوبه هیئت دولت در تاریخ ۲۷/۱۰/۱۳۴۱ با عنوان «ملی شدن جنگلها و مراتع» تصویب شد و به اجرا درآمد. در این مصوبه آمده است:
«ماده۱: از تاریخ تصویب این تصویبنامه قانونی، عرصه و اعیانی کلیه جنگلها و مراتع و بیشههای طبیعی و اراضی جنگلی کشور جز اموال عمومی محسوب و متعلق به دولت است. ولو اینکه قبل از این تاریخ افراد آن را متصرف شده و سند مالکیت گرفته باشند.»
در این مصوبه بهروشنی آشکار است که با این اقدام، بدون در نظر گرفتن حقوق تاریخی و عرفی بهرهبرداران مراتع، بهویژه عشایر و ایلهای ایران، بهیکباره مالکیت و اختیار مراتع به دست دولت درمیآید. درحالیکه حدود دو سال پیشازاین جریان در «آئیننامه اجرایی لایحه قانونی جنگلها و مراتع کشور»، مصوب ۱۳۳۹، در کنار مالکیت دولتی بر بخشی از مراتع و جنگلها، مالکیت اشخاص و افراد به رسمیت شناخته شده بود. در موادی از فصل ششم از ماده ۴۵ و ۴۶ این قانون به مالکیت خصوصی اینچنین اشاره شده است[۱۴]:
«ماده۴۵- بهمنظور راهنمایی صاحبان مراتع خصوصی در امر بهرهبرداری و اصلاح مراتع ازلحاظ حفظ و احیای آنها، مالکین و استفادهکنندگان باید دستورهای فنی متخصصین و مأمورین فنی سازمان جنگلبانی را در موارد تناسـب تعـداد دام و انواع دام بـا ظرفیـت مرتـع، تاریـخ ورود و خـروج دام از مرتع، فصل، مـدت و محل چـرا رعایـت کنند.»
اسناد و مدارک بیشماری وجود دارد و در دست افراد است که حکایت از رسمیت داشتن مالکیت مراتع و برخی عرصههای دیگر در میان ایلها و عشایر دارد. این اسناد باسابقهای که بهپیش از انقلاب مشروطه بازمیگردد، بهصورت استشهاد محلی با امضای معتمدین محل، قولنامههای گوناگون، بنچاق و همچنین سند مالکیت رسمی بر اساس قانون، در میان مردمان عشایری و غیر عشایری وجود دارد. شمار فراوانی از این اسناد را عبدالله شهبازی[۱۵] در کتاب خود به تصویر کشیده است. همچنین در پژوهش دیگری به نام « آسیبشناسی حقوقی و اجتماعی در پروندههای منابع طبیعی» آمده است[۱۶].
همانطور که پیشتر اشاره شد، دخالت دولتها در امور عشایر و مراتع از دهها سال پیش از اصلاحات ارضی آغاز شده است. اما اصلاحات ارضی و بهتبع آن، «ملی شدن مراتع» که درواقع دولتی شدن بوده است، نقطه عطفی است در تشدید فروپاشی ساختارهای اجتماعی و سیاسی ایلات و عشایر ایران و همچنین تشدید تخریب منابع طبیعی و مراتع ایران.
از میان تغییراتی که اصلاحات ارضی به بار آورد، در عرصههای مرتعی که محوریت را بر «دولتی شدن مراتع» قرار داد، میتوان به برجستهترین آنها که بهشدت حفظ و نگهداری مراتع را متأثر ساخت به سه مورد اشاره کرد:
- عشایر و به عبارت درستتر، کوچندگان هیچگاه سروری دولت را نپذیرفتند و به رسمیت نشناختند. مردان کوچنده تقریباً در همه مناطق بر اساس عرف و سنتهای دیرینه خود که در میانشان مورد قبول بوده، اقدام به تفکیک مراتع کردهاند. حتی درجاهایی که بنا بر رویکردهای جدید کارشناسی، طرحهای مرتعداری تهیهشده و مراتع به صورت مشاعی در اختیار مرتعداران قرار گرفته، تفکیک مراتع به صورت عرفی صورت گرفته است. ازاینروی، هر بهرهبردار، محدوده و قلمرو مرتعی خود را در اختیار گرفته است.
- پیشتر اشاره شد که زمین کشاورزی را به روستائیان و کشاورزانِ صاحب نسق زراعی بر اساس نسق زراعی آنها و مطابق عرف محل واگذار کردند. اما ساختار قدرت در کوچندگان و عشایر را که هزاران سال، نسلاندرنسل، در مراتع روزگار میگذرانند، حذف نمودند بدین ترتیب، یک مسئله و مشکل اجتماعی و حقوقی ایجاد شد که هنوز هم ادامه دارد. احراز مالکیت، موضوع محوری دستگاه اجرایی با بهرهبرداران و سایر مدعیان است. افزون بر این، همانگونه که ازنظر حقوقی مراتع حریم روستا در قانون به رسمیت شناخته شده، روشن نیست که چرا برای عشایر به عنوان بهرهبردارانِ مرتعی، در قانون حریم خاصی در نظر گرفته نشده است. برخی گمان میکنند که تعیین حریم رسمی برای مراتع عشایر به تغییر کاربری منجر میشود. در حالی که جلوگیری از تغییر کاربری از طریق تثبیت کاربری اراضی و جلوگیری زمینخواری ممکن میشود. متأسفانه بنا بر اظهارنظرهای فراوان کارشناسی، در دهههای اخیر، همیشه مراتع ایران در حال تخریب و حتی بیابانی شدن بوده است. یعنی اینکه سروری دولت و دستگاه اجرایی نتوانسته است، مراتع را نگهداری کند.
- البته نباید نادیده گرفت و باید بهدرستی بیان کرد که کارشناسان دلسوز دستگاه، همواره در جهت بهبود وضعیت مراتع کوشا بودهاند. پس از دولتی شدن و چند سال سردرگمی، زمانی که وزارت منابع طبیعی تشکیل شد، کارشناسان اقدام به سیاستگذاری و تهیه طرحهای گوناگونی باهدف سروسامان بخشیدن به مدیریت مراتع کردند. درنهایت میتوان گفت همه سیاستگذاریها و دلسوزیهای کارشناسی در این ۶۰ سال اخیر، راه به جایی نبرده است. به قول سهراب: «چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید»
وضعیت موجود عشایر و مراتع
امروز دیگر ساختارهای گذشته وجود ندارد. اما کوچندگی و رفتوآمد میان سردسیر و گرمسیر به قوت خود باقی مانده است. در اثرت تحولات، دو گرایش در میان عشایر پیشین و کوچندگان امروز به وجود آمده است. اول گرایش اقتصادی است. گلههای خانوادهها بزرگتر شده و هرکدام واحد اقتصادی خود را میچرخاند. تولید گوشت و شیر که در جامعه عشایری مرسوم بود، تبدیل به تولید گوشت برای فروش در بازار شده است.
دیگری گرایش اجتماعی بهسوی خانوادگی شدن زندگی عشایری است. امروزه همکاری بین خانوادههای دامداران کوچنده کمتر دیده میشود؛ مگر ضرورتی پیش آید تا همکاری و حتی همیاری شکل گیرد. آنهم برای یک دوره رفتوآمد. در وضعیت فعلی خانواده بهصورت یک واحد اجتماعی و اقتصادی نسبتاً مستقل درآمده است. خانوادهها، مراتع را بر اساس عرفِ هر محل، میان خود تفکیک کردهاند. این رویه در اکثر مناطق عشایری بهویژه در سرتاسر سلسله جبال زاگرس برقرار است. تفکیک عرفی مراتع، اگرچه به رسمیت شناخته نشده، اما وجود دارد. آنچه از عشایر سابق و کوچندگان امروز به جای مانده، فرهنگ عشایر است. یعنی فرهنگ طایفه گری. پدیدهای که از زمانهای دور در ساختارهای اجتماعی ایران وجود داشته و هنوز هم پایدار است. فرهنگ طایفه گری و خانواده بهعنوان واحد پایه، زمین های است که میتوان سامان یافتن زندگی کوچندگی و پرورش دام را بر آن استوار کرد.
نتیجه گیری
بنا بر گفته های کارشناسان، مراتع، وضعیت مطلوبی ندارند. باوجود کارهای حفاظتی و حمایتی و اجرایی که صورت گرفته، کارشناسانِ امر سخن از تخریب مراتع میزنند. در این میان خانوادههایی که مرتع کافی در اختیار ندارند و یا گله دام کوچکتری دارند در نابسامانی شدید به سر میبرند. باید در سامان یافتن کوچندگان اقدام شود. اما یک نکته مهم را نباید ازنظر دور داشت. دیگر نمیتوان به گذشته و مراتع مشترک و نظامهای سنتی بازگشت. باید به آینده اندیشید. میتوان با پذیرفتن کوچندگی بهصورت یک زندگی و بخشی از جامعه ایران، یک ثروت و میراث کهن و ذخیره فرهنگی، بهسوی سامان یافتن آن حرکت کرد. به نظر میرسد بستر و زمینه لازم برای این جهتگیری فراهم است.
دکتر علی اکبر مهرابی*
دکتر بهمن طهماسبی**
پی نوشت
*هیئتعلمی بازنشسته پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران؛ فارغالتحصیل رشته اقتصاد توسعه از دانشگاه مونپولیه فرانسه
**دانشجوی دکتری رشته جغرافیا و برنامهریزی روستایی، گروه جغرافیای انسانی، دانشکده جغرافیا، دانشگاه تهران
- مسکوب، شاهرخ. (۱۳۹۷) ارمغان مور: جستاری درشاهنامه. نشر نی، چاپ هفتم. ص ۲۱۸
- Ester Bboserup. Evolution agraire et pression demographique. Flamm arion Paris. 1970
- فردوسی، حکیم بزرگ توس. برگرفته از جلالالدین کزازی، نامه باستان. ۱۳۸۳٫ جلد اول، ص ۹۴، انتشارات سمت.
- س.ج. فیلبرگ. سیاهچادر. (۱۳۷۲) ترجمه اصغر کریمی. انتشارات معاونت فرهنگی آستان قدرس رضوی.
- صفی نژاد، جواد.( ۱۳۶۸) عشایر مرکزی ایران. مؤسسه انتشارات امیرکبیر تهران.
- جغرافیای جامع ایران.(۱۳۹۹) انتشارات مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی. مرکز پژوهشهای ایرانی و اسلامی. جلد اول
- مرکز آمار ایران. سرشماری عشایر ایران. سال ۱۳۷۷
- مال، مجموعه چند خانواده است که در میان عشایر کهگیلویه و بویراحمد وجود دارد و افشار نادری آن را واحد اقتصادی میداند.
- نادرافشار نادری، (۱۳۹۱). ایل بهمئی. انتشارات خجسته. این کتاب پیشتر به نام ایل بهمئی در مؤسسه مطالعات اجتماعی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران منتشر شد.
- صفی نژاد، جواد (۱۳۶۸). ساخت سنتی در عشایر ایران. نامه علوم اجتماعی. صص ۶۷-۷۸
- نگارنده، پیشتر واژگان یا مفاهیم «کوچ رو»، «کوچنشین» و «متحرک» را از منظر درک و نگارش زبان فارسی نقد کرده و به جای آنها، مصدر «کوچیدن» را گذاشته است. خوشبختانه، نزد جناب صفی نژاد، مقبول افتاده و به کار گرفته شده است. از این رو در شرایط امروز، جامعهای کوچنده در ایران وجود دارد.
- مرحوم محمد بهمنبیگی، خانزادهای بود که پدرش را رضاشاه با نیرنگ به تهران آورد و اعدام کرد. بهمن بیگی آخر الامر به فارس برگشت و منشأ تحول بزرگی درآمد و نقش بزرگی برای عشایر منطقه ایفا کرد.
- نادرافشار نادری، (۱۳۹۱). ایل بهمئی. انتشارات خجسته.
- مجموعه قوانین و مقررات وزارت جهاد کشاورزی. (۱۳۸۶). با همکاری دفتر امور حقوقی انتشارات بهنامی.
- شهبازی، عبدالله، (۱۳۸۷)، زمین و انباشت ثروت: تکوین الیگارشی جدید در ایران امروز.
- مهرابی، علیاکبر (۱۳۹۲). طرح آسیبشناسی حقوقی و اجتماعی. پروندههای منابع طبیعی در محاکم عمومی دادگستری. همکاری مشترک معاونت امور اراضی، سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور و معاونت پژوهش دانشگاه تهران.