- چه کسب و کارهایی در مراتع رواج داشته است!
منابع طبیعی و از جمله مراتع به عنوان موهبتهای الهی بستری است که از طریق آن در طول تاریخ کسب و کارهای مختلف شکل گرفته و زندگیهای بسیاری رونق یافته است. دامداری در بستر علفزارهای طبیعی به عنوان مهمترین و پرسابقهترین کاری است که با فراز و فرودهای مختلف در پهناهای طبیعی رواج داشته است و جوامع محلی مختلفی را سامان داده است. در کنار آن و به عنوان مشتقات تولیدات دامی، تولید لبنیات در انواع مختلف آن بیشتر توسط زنان عشایر و با کمک فرزندان صورت میگرفته است. در خانوارهای تولیدکننده در بستر مراتع در نقش کارگاههای تولیدی کوچک ولی حیاتی، همه حتی فرزندان خردسال نقش جدی داشتند و کسی صرفاً مصرفکننده نبود.
تولید صنایع مثل بافت سیاهچادر و سایر بافندگیها نیز هنری بوده که هم نیازهای خود عشایر را تأمین میکرده و علاوه بر آن حدی از هزینه زندگی را تأمین میکرده است. متأسفانه این صنایع نیز روبه فراموشی است و به تدریج جای خود را به جایگزینهای صنعتی و مدرن داده است. چرا که این هنرهای عشایری نه چندان مورد توجه دولت بوده است و نه سازکاری برای استفاده و فروش آنها طراحی شده است. لذا با حداقل حمایت از این کارگاههای تولید خرد برای برندسازی و بازاریابی، این صنایع به عنوان میراث ملی تداوم مییابد و هم معیشت به نسبت پایداری برای خانوارهای روستایی و عشایری شکل میگیرد.
برداشت از گیاهان دارویی خودرو که جز گونههای بومی ایران هستند، فرصت جدیدی است که امکان بهرهگیری از این موهبت و استفاده از مزیت رقابتی کشور در عرصه بینالمللی را فراهم کرده است؛ هر چند در کنار این برداشت، اسرافها و تبذیرهایی صورت گرفته است. علاوه بر آن کسب و کارهای جدید مثل گردشگری برای استفاده از زیبایی مراتع نیازمند مقدماتی است که هنوز فراهم نشده است.
تولیدات دیگری همچون پرورش زنبور عسل و پرورش پرندگان نیز در دامنههای طبیعی مراتع صورت میگیرد که فرصت درآمدزایی را ایجاد میکند.
سؤالی که مطرح است این است که در مواجهه با صنایع مدرن وضعیت تولیدات سنتی مثل پرورش دام در مرتع، لبنیات سنتی، صنایع دستی چه باید کرد؟ آیا این شیب و سرعت روند جایگزینی صنایع جدید و نابودی صنایع سنتی منجر به ازکارافتادگی تولیدکنندگان خرد و شکلگیری معدودی تولیدکننده کلان نمیشود؟ آیا بهتر نیست دولت با حمایت و حتی پرداخت یارانه به این تولیدکنندههای خرد ضمن به کارگرفتن تعداد بیشتری از نیروی آماده به کار و ایجاد معیشت پایدار برای آنها، شأن اجتماعی را برای خانوارهای تولیدکننده تضمین کند؟

- به کجا چنین شتابان!
این سختکوشی است که باعث شده عشایر و مردم محلی در طول صدها سال با وجود سختیهای فراوان در بستر طبیعت باقی بمانند و چرخه تولید بومی را حفظ کنند. اما از سوی دیگر تغییرات اجتماعی و از سوی دیگر مداخلات دولتها، کسب و کارهای وابسته به مرتع را با مشکلاتی دچار ساخته است. به طوری که در حال حاضر در اداره امور مربوط به مراتع کشور آنچه که کمتر دیده میشود یا از اولویت چندانی برخوردار نیست، پایدار بودن معیشت و کسب وکار جوامع محلی از جمله عشایر و روستاییها است. به نظر میرسد که در سیاستگذاریهای دولتی حفظ فیزیکی مراتع و حیات وحش که صدالبته لازم است، از جایگاه بالاتری به نسبت زندگی مردم برخوردار است! هرچند پذیرش این مدعی سخت به نظر میآید ولی امارههایی که در این خصوص وجود دارد دال بر چنین واقعیتی است. به عنوان مثال کاهش مجوز دام در مرتع بدون یافتن جایگزینی برای معیشت دامداران فشار مضاعفی بر معیشت و زندگی آنها وارد میکند. علاوه بر آن که رخدادهای طبیعی مثل خشکسالی یا بیماریهای دام نیز تولید آن را با خطراتی دچار میکند. مسلم است که دامداری بدون استفاده از علوفههای مرتعی بسیار پرهزینه است و با تأمین علوفه به صورت دستی سود چندانی برای آن باقی نمیماند.
- جمعبندی
به نظر میرسد کسب وکارهای مرتعی، فرصتهایی است که اولویت به کارگیری و بهرهگیری از آنها برای ذیحقانی است که وارث این مراتع هستند؛ و به نسبت حقی که دارند، تکلیف جدی را بردوش دارند. آنها هم حق بهرهبرداری را در اختیار دارند و از سوی دیگر مسئولیت صیانت از آن را به عهده دارند. بنابراین بهتر است به جای پیشنهاد طرحهای بزکشده با عناوین مختلف حق بهرهبرداری و استفاده از این مراتع به آنها واگذار شود و دولت در موقعیت یک مقام قاعدهگذار به طراحی چهارچوب کار بپردازد؛ موقعیتی که در آن تولیدکنندگان خرد و به اصطلاح کارگاههای کوچک تداوم دارد. نه اینکه بهرهبرداران را در موقعیت فرآیندهای از پیش طراحی شده بدون اختیار و امکان خلاقیت سوق دهد.