سرآغاز
معرفی ارقامِ جدید، رایجترین برنامهی مؤسسات تحقیقاتی در وزارت جهاد کشاورزی است. «گندمِ نان، رقم آزادی، ۱۳۵۸»، «گندمِ نان، رقم کاوه، ۱۳۵۹»، «گندمِ نان، رقم قدس، ۱۳۶۸»، «گندمِ نان، رقم رسول، ۱۳۷۱» و «گندمِ نان، رقم خلیل، ۱۳۹۵» نمونههایی از ارقام معرفی شده توسط مؤسسه تحقیقات اصلاح و تهیه نهال و بذر است. همانگونه که ارقام جدید ضمن تغییرات هدفمند، میراثِ ژنتیکی نسلهای سابق خود را حفظ میکنند، «گندمِ نان، رقم انقلاب، ۱۳۹۸» نیز در عین تحولات، یادگیریها و به روز شدنها، چهل سال تجربه گوهربار با خود حمل میکند. درسآموزی از سرگذشت پرمغز، پردرد و پر از موفقیت و شکستهای معنادارِ سیاستهای دولتی در زمینه محصول اساسی گندم، دستمایهای گرانسنگ برای آینده سیاستگذاری در حوزه کشاورزی است. به این ترتیب نوشتار حاضر، با برداشتی استعاری از شیوه نامگذاری و مفهومی که در معرفی ارقام جدید نهفته است، تلاش میکند دلالتهای برآمده از تجربه گندم را برای آینده کشاورزی کشور، مخصوصاً در چله دوم انقلاب اسلامی ارائه دهد.
روایت مختصر گندمِ انقلاب
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ سرنوشتی متفاوت پیش روی مردم ایران قرار گرفت. اوضاع مردم تغییر کرد، اگر چه عدهای نه چندان زیاد و کوتهبین هنوز هم ناراحتند و غصهی خشخاش روی نانشان، زَهرِماری توی جامشان و مکانهای عیش و نوششان را میخورند. اوضاع اجتماعی اینها تغییر کرد ولی مهمتر آن است که سرنوشت بیش از سی و پنج میلیون ایرانی، بلکه اوضاع بیش از سه میلیارد انسانِ بر روی کره زمین و نسلهای آینده آنها تغییر کرد. آری در میان سر و صداهای قدرتهای غرب و شرق، نعرهای از ایران بلند شد و دنیای استعمار و استکبار را به لرزه درآورد. بهمن ۱۳۵۷، شروع یک مسیر روشن برای مردم ایران بود. شاه رفت و امام ماند. آمریکا رفت و مردم بر پای خود ایستادند. گندم بود، نان بود، خشخاش نبود. زمین بود، آب بود، مرد بود، دستِ نیاز به خارج دراز نبود. جنگ بود، محاصره اقتصادی بود، جهاد بود، ذلّت نبود. همین روزها امام خمینی رحمۀ الله علیه فرمودند:
«اگر کشاورزان ما باورشان این باشد که ما میتوانیم در کشاورزی به جایی برسیم که صادر کنیم و وابسته به غیر نباشیم، بلکه دیگران به ما محتاج باشند، میتوانند».
کشاورزان به مباحثه سخنان امام نَنِشستند، بلکه بلند شدند و کمر بستند و «در آن چیزهایی که غذای ملت» بود، «به کشاورزی خودشان ادامه» دادند. داستان نمیخوانید، یک راستان چهل ساله مقابل شماست. سال ۱۳۵۷، ۳٫۷ میلیون تُن گندم در کشور تولید شده بود، امّا در سال ۱۳۵۸، با یک جهش یک میلیون تُنی، تولید گندم به ۴٫۵ میلیون تُن رسید. افت و خیز داشت، امّا گندم پا به پای انقلاب اوج گرفت و افت و خیزش را هم با خود بالا کشید. نقطه تولید ۱۵٫۸ میلیون تُنیِ گندم در سال ۱۳۸۶، تنها یک رکوردشکنی نبود؛ یک قله افتخار و نشانهای از ظرفیت کشور بود که هرچه هم فرود بیاید به قهقرای گندمِ طاغوت پهلوی نمیرسد؛ واقعاً یک افتخار بود که نه یک سال، چهل سال مداوم است گندمِ نانِ انقلاب با خود به ارمغان آورده است و هرگز زیر فشار و هجمهی تمام قدِ تفکر “ما نمیتوانیم” خم نشده و نمیشود.
پشت پرده مسیر چهل ساله گندمِ انقلاب، تلاشهای کسانی بوده است که نانِ انقلاب را خوردهاند. ۲۷ خرداد ۱۳۵۸، فرمان تأسیس جهاد سازندگی صادر شد. جهاد در گیرودار جنگ تحمیلی، درگیر شد، امّا توجه به کشاورزی به عنوان محورِ توسعه و بسترِ زندگی مردم ـ مخصوصاً در مناطق روستایی ـ دغدغه جدّیِ دردمندانِ انقلاب اسلامی را بیشتر به خود جلب کرد. در این هنگامه، فشارهای اقتصادیِ دشمن نیز همراهی کرد و تلنگری برای بیدار شدن و ایستادن بر پای خود برای تأمین مایحتاج مردم کشور به مسئولین جهاد سازندگی زد. طرح سنابل ۱ و ۲ گندم دیم، در سال ۱۳۶۳ از سوی جهاد سازندگی در ۹ استان دیم خیز کشور کلید خورد. «ایجادِ سرعت و جهشِ لازم در امر تولید گندم دیم از طریق استفاده از استعدادهای طبیعی و نیروی انسانی مؤمن و متعهد و امکانات مردمی جهت رسیدن به خودکفایی و ایجاد تحرّک و آموزش لازم برای ایجاد اتکاء به نفس در بین کشاورزان» را طرح سنابل ۱ و «رسیدن به حد مطلوب و ترویج تغییر روش تکنیک کشت دیم و ایجاد سرعت و شتاب در زمینه افزایش تولید گندم در واحد سطح و جلب توجه و علاقهمندی کشاورزان در جهت حفظ و تقویت سرمایه گذاری لازم برای بهرهور ساختن اراضی دیم و افزایش درآمد روستائیان» را طرح سنابل ۲ دنبال میکرد. طرح سنابل با بهرهگیری از ظرفیتهای مردمی و تلاشهای بدون چشم داشت، نقشی قابل توجه در افزایش سطح تولید گندمِ انقلاب به بالای ۷ میلیون تُن داشت.
۲۱ شهریور ۱۳۶۸، مجلس شورای اسلامی «قانون تضمینِ خرید محصولات اساسی کشاورزی» را تصویب کرد. خریدِ تضمینی دغدغه بازاررسانی محصول را از ذهن گندمکاران کمرنگ و کمرنگتر کرد، به علاوه اینکه در بسیاری از اوقات با اعلام قیمت مناسب زمینه حمایت مالی از کشاورزان را فراهم میکند. به این ترتیب کشاورزانی که به طور بین نسلی با کشت گندم و نگهداری و پرورش آن آشنا هستند و تأمین نان مردم را به فال نیک میگیرند، با رغبتی بیشتر مایل به گندمکاری میشوند. البته سیاستهای دولت از سوی دیگر بام افتادهاند و بیش از اندازه گندم را به این خوش خدمتی وابسته کردهاند، به صورتی که اگر امروز خدشهای به خرید تضمینی وارد شود، رنگ سفره مردم تغییر میکند. در سال ۱۳۶۸، اتفاقی دیگر نیز گندمِ انقلاب را تحت تأثیر گذاشت. پیرو تصویب برنامه پنجساله اول در این سال و برای حرکت به سمت افق برنامه (افزایش ۳ میلیون تنی تولید و ۲ میلیون تنی عملکرد گندم)، طرح محوری گندم از سوی وزارت کشاورزیِ وقت کلید خورد. اینبار سطح تولید گندمِ انقلاب، از ۸، ۱۰ و ۱۱ میلیون تن عبور کرد و جای پای خود را محکم کرد، به گونهای که شرایط نامساعد آب و هوایی سال زراعی ۷۸-۷۷ نیز نتوانست آن را به زیر ۸ میلیون تن بکشاند.
گندمِ انقلاب، پایِ آرمان و شعارهای انقلاب ایستاده است؛ هم پیشروی خود را میبیند، هم فاصله تا افق را عمیقاً میچشد؛ نمیایستد، ایستاده به پیش میتازد. افتِ سطح تولید گندم کشور به ۸ میلیون تن در سال ۱۳۷۹ هرگز پایان کار گندم انقلاب نبود. در این سال، وزارت جهاد سازندگی که ۱۵ سال از اداری شدنش میگذرد، در وزارت کشاورزی ادغام میشود و در نتیجه وزارت جهاد کشاورزی متولد میشود. محمود حجتی، از اعضای حزب مشارکت وقت و طبیعتاً از افراد ذینفوذ کابینه، وزارت راه و ترابری را تحویل میدهد و پرچم جهاد کشاورزی کشور را به دست میگیرد. شروع کار وزارتخانه در شرایطی است که سیاستهای کلی برنامه سوم نیز یک سال پیش (۱۳۷۸) ابلاغ شده است و «فراهمساختن امنیت غذایی و خودکفایی در کالاهای اساسی، بوسیلهی افزایش تولید داخلی بویژه در زمینهی کشاورزی» را مطالبه کرده است. حجتی که به گلیم خودش را از آبِ و روغنِ ادغام دو وزارتخانه کشیده بود، در دولت بعدی نیز از مجلس رأی اعتماد گرفت و جایگاه خود را برای خدمت به کشاورزان محکمتر کرد. مطالبات خودکفایی پیشروی وزارتخانه تازه تأسیس بود. مقام معظم رهبری حفظه الله تعالی در دیدار اعضای هیأت دولت فرمودند:
«من امروز بر آن سه نکتهای که به ایشان عرض کردم، مسأله کشاورزی را اضافه میکنم؛ همان چیزی که آقای حجّتی در اینجا قولش را به من دادند و من توقّع داشتم که ایشان در مجلس هم آن را بگویند – که متأسفانه نگفتند – و آن این است که ما در مواد اصلی غذایی کشور، یعنی گندم و برنج و احتمالاً روغن، خودکفا شویم. ایشان به من قرص و محکم گفتند که میتوانیم خودکفا شویم؛ اما هرچه گوش تیز کردم ببینم ایشان در مجلس کلمه «خودکفایی» را میآورند، دیدم نه! ایشان گفتند ما میتوانیم اینها را پیش ببریم. پیش بردن کجا، خودکفایی کجا؟! البته این آقای حجّتیای که من شناختهام، میتواند این کار را بکند. الان کشور برای این کار آماده است. ایشان باید همّت کند و انشاءاللَّه سازمان مدیریّت و برنامهریزی به ایشان کمک کند و آقای رئیس جمهور هم حتماً کمک خواهد کرد؛ من هم با همه وجود کمک خواهم کرد. این کار جزو کارهای اساسی است که اگر صورت گیرد، دیگر آن دغدغهای که آقای رئیس جمهوری در مجلس اسم آوردند و آن کمخوابی و یا بیخوابیِ دو سه شبه ایشان و آقای شریعتمدار پیش نخواهد آمد. البته آقای حجازیِ ما هم در آن دغدغه شریک بودند، فقط به بنده نگفته بودند. البته نه اینکه مثلاً تا ده روز نگفتند؛ نه، همان دو سه روزِ اوّل نگفتند؛ اما بعد که قدری مشکل برطرف شد، این قضیه را به ما گفتند. ما باید مشکل گندم را از دوش وزارت بازرگانی برداریم و روی دوش کشاورز خودمان و وزارت جهاد کشاورزی بگذاریم».
وزیرِ تشکیلاتی جدید به نام دفتر طرح گندم ایجاد کرد و مسئولیت آن را به محمدرضا اسکندری سپرد و عزم خود را برای خودکفایی در گندم اعلام کرد. عملکرد مجموعه وزارتخانه و دفتر طرح گندم در ابتدای دهه هشتاد سخن بسیار دارد که در این نوشتار مختصر نمیگنجد. به هر حال، گندم انقلاب پله پله خود را بالا کشید؛ ۸، ۹، ۱۲، ۱۳ و ۱۴ میلیون تن گندمی که در سال ۱۳۸۳ در کشور تولید شد، کمرِ زمزمههای “ما نمیتوانیم” را در کشور خم کرد. آقا فرمودند:
«حقیقتاً مسألهی خودکفایی گندم، بالاتر از ایدهآل است. من یادم است که در دو، سه سال قبل و در جلسهیی به ایشان گفتم که شما کشور را به خودکفایی گندم برسانید. ایشان گفت از ما بخواهند، تا ما بکنیم. من گفتم من الان دارم از شما میخواهم؛ این کار را بکنید. ایشان گفت ما این کار را میکنیم. من برای اینکه این قضیه تثبیت شود، در یکی، دو جلسهی سخنرانی عمومی این مطلب را از قول ایشان نقل کردم؛ اما حقیقت قضیه را بگویم: باورم نمیشد که اینها در ظرف سه سال بتوانند این کار را بکنند. البته خدای متعال هم کمک کرد؛ بارندگی هم شد؛ اما اینها هم همت کردند و شد. این از آن جاهایی است که شما از آن چیزی که تصور میشد، جلوترید».
گندم در سال ۱۳۸۳ متوقف نشد. افزایش سطح تولید از ۱۴ میلیون تن هم گذشت و در سال ۱۳۸۶ به حدود ۱۶ میلیون تن رسید. با اینکه هجمه تفکر”ما نمیتوانیم” متوقف نشد و هر روز و هر جایی با عِدّه و عُدّهای که برای خود دست و پا کرده است به کشاورزی کشور فشار میآورد، امّا گندم انقلاب تنومند شده است و به راحتی سر خم نمیکند. گندم که در سال ۱۳۸۷ زمستانی سرد و بهاری کم بارش را پشت سر گذاشته بود، افتی طبیعی در سطح تولید داشت. ۷ میلیون تن تولید در این سال کمتر از نصف تولید در سال ماقبلش بود، امّا همین هم تقریباً دوبرابر تولید گندم پیش از انقلاب اسلامی بود. گندم در سال ۱۳۸۸ به مسیر خود بازگشت و موفقیت پله اول خود در قطع واردات را تا امروز برای خود حفظ کرده است. آنچه بر گندمِ انقلاب در این چهل سال گذشته است، اگر تمام آنچه که باید برای گندم انجام میشد، نیست، امّا به خوبی ظرفیتهای عظیم کشاورزی کشور را به رخ میکشاند.
درسی برای افق
نتیجه تلاشهای انجام شده برای افزایش سطح تولید گندم کشور از جمله آنچه تحت عنوان طرح سنابل گندم دیم، طرح محوری گندم آبی، طرح خودکفایی گندم و نیز پشتیبانی قوانینی مانند تضمین خرید محصولات اساسی کشاورزی و بیمه محصولات کشاورزی بیانگر ظرفیتهای عظیم کشاورزیِ ایران اسلامی است. بیتردید گندم تنها یکی از محصولات اساسی و مورد نیاز مردم کشور است، امّا گندمِ انقلاب موفق شد یک بار قلّه «ما میتوانیم» را درنوردد و مسیر حرکت و موفقیت را برای کشاورزی کشور هموارتر کرد. تجربه چهل ساله گندم به ما میآموزد که در گام دوم انقلاب اسلامی باید پهنهی دیم و آبی ایران زیر کشت فکر، انگیزه و عمل جوانان رود. آموختیم که «ما میتوانیم» با اتکال به خداوند و استفاده از ظرفیتهای کشور، با تکیه بر اقلیم غنی ایران و فرهنگ سرشار از عشق و ایثار و جهاد، و با بهرهگیری از توان نیروی انسان کشور به سمت آبادانی میهنمان پیش برویم. یک بار از گندم یاد گرفتیم که اگر ظرفیتهای کشاورزی کشور در زیر مشغولیتهای سیاسی و اداری مسئولین رها نشود، دست اجانب از کشور بریده میشود. طرح سنابل و طرح خودکفایی گندم نشان داد با کمترین منابع مالی میتوان دست در دست کشاورزان کارهای بزرگ کرد. اکنون زمان تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی با یک کشاورزی دانشبنیان، متناسب با اقلیمهای کشور و فرهنگ این مرز و بوم، توانمند در تأمین محصولات اساسی کشور و امت اسلامی، موتور محرک تولید در کشور و قدرتمند در عرصه بینالملل است. امروز دیگر مجالی برای توقف کشاورزی و به بیراهه رفتن با گِرای اسناد بینالمللی نیست؛ سند توسعه پایدار که ابزار حفظ سلطه بینالملل بر کشورها است هرگز یک ایدهآل برای سند الگوی اسلامی ایران پیشرفت نیست. گندمِ انقلاب و نانی که چهل سال ملت ایران و امت اسلام از این گندم خورده است، مایه شتاب جوانان برای احیای کشاورزی به عنوان بستر زندگی آرام و سالم و محور اقتصادی مقاوم، مستقل و عزیز را فراهم کرده است.